همین دیروز بود انگار .. با چه شور و شوقی می آمدیم که وبلاگمان را بروز کنیم .. همه می امدند.. چه دوستان خوبی که از ذهن زیبا به یادگار دارم .. چه خاطرات بی نظیری که از قِبَل نگاشتن در این خانه بر ذهن و دلم نقش بسته. دلم برای آن روزها لک زده است. امروز اما، خوشحالم که خوبهای آن روزها را دارمشان. دوستشان دارم و گه گاهی حالی میپرسیم از هم..
وبلاگ و وبلاگ نویسی هرچه داشت و نداشت، دوره ی مهمی در زندگی ام بود.. بسیار مهم..
شاید، و فقط شاید گاهی برای درد دل آمدم. منتظرم ببینم کدامتان هنوز به خانه ام می آیید و یادم میکنید. برایم بنویسید ..از خودتان، و روزگارتان. منتظرم ..
روزگار خوبی بود..روزهای خوبی نیست...
غم کم نمی خوریم..اما حال عمومی مان بد نیست..خدا را شکر..
هنوز عاشق..سرخوش..کمی غمگین..اندکی شاد