خدایا
صفای سینهی دوستانت را که میبینم حسرتی عجیب سراسر وجودم را فرا میگیرد...با خود قرار گذاشتهام این حسادت را که پاپیم شده تا به تو نزدیک شوم نزد خود تحریک کنم ... بگذار به دوستانه خوبت حسادت کنم تا شاید بدنبال راهی باشم... بهترین باشم...
دلم هوای عشقبازی دارد ... و رفاقتی بدون مرز...
وجود من عصارهی حضورت را کم دارد ...فدای مهرِ بی پایانِ تو شوم که راه را برای خوب بودنم همیشه باز گذاشته ای... اصلا فردا که بیدار شوم ... خورشید را برای پرستش تو کنار میزنم... من قصد آمدن دارم خدا ... تو را به جلالت قسم
دوستم باش
***
پ.ن 1: بدلیل عدمِ حضور حیوانی زیبا چشم شیرینیِ وجودم بسیار کم شده است.
پ.ن 2: سلولهای خاکستری مغرتان را برای پی بردن به معنی پینوشت بالا به جنب و جوش نیندازید. آدمیزاد را توانِ شکافتنش نیست!
میشه خواهش کنم در مورد پ.ن ۱ توضیح بدی؟
توضیح برای که؟ برای کدام اسم؟
نشان لطفا...