بازی وبلاگی یک بازیست و من هم به خواسته بندرلنگه عزیز بازیگرش. پس به رسم بازی و بازیگری من هم اعتراف میکنم... شاید هم نکنم !
1- یا آرامم مثل هیچکس یا شلوغترین مردِ جهان!
کمتر پیش میآید مرا در حالتی میان "آرامش و سکوت" و " هیجان و تحرک" کشف کنید. مگر آنکه شرایط مرا مجبور کرده باشد چیزی میان این دو باشم.
وقتی آرامم، کمتر یا بهتر است بگویم اصلا حرف نمیزنم. فقط نگاه میکنم و در ذهنم چیز یا چیزهایی تحلیل میشود. حتی گاهی اگر بزرگترین فعل و انفعال در فضای اطرافم رخ دهد چیزی از آرامشم کم نمیشود تا جایی که گاهی این آرامش و سکوت در نظر خیلیها به شکل یک نوع بیتفاوتی نمود پیدا میکند. و من بدهکار میشوم...
اما خدا نکند در رگهایم گلبولهای قرمز شروع به دویدن کنند. عالم را اسیر میکنم. آنقدر سر به سر این و آن میگذارم که همه سرشان سوت میکشد و گاهی از سرو کلّه بعضیها دود عجیبی بلند میشود که هنوز علتش برایم مشخص نشده...
دکتر جان شبی که با شما بودم 70٪ هیجان و آشوبم را کنترل کرده بودم و شدم آن که دیدی ...
2- من اعتیاد دارم!
نگاه کردنش زیاد مهم نیست اما بازی کردنش را وحشتناک دوست دارم!
من در فوتبال معنی میشوم و فوتبال در ساقهای هنرمندِ من ... در واقع به آن اعتیاد شدید دارم. گاهی آنقدر دلم برایش تنگ میشود که حاضرم توی کوچه با بچههای پیشدبستانی هم بازی کنم. بدون اینکه توجهی به خندهی معنیدار دیگران داشته باشم.
هیچگاه نتوانستهام جایی بایستم و بازی دیگران را تماشا کنم. اگر اینگونه باشد از حسادت میمیرم! یا به معنی دقیق کلمه دَک میتِنزم! ...
... و نمیدانید "چه میکنه این موسا وقتی توپ میبینه"
3- موسا ... پسرعمّهای بنامِ محمّد و سیاورشن
فکر نکنید تمام مردها عاشق اگر میشوند، شیفته اگر میشوند، دلباخته اگر میشوند معشوقشان باید از جنس مخالف باشد!
پسر عمهای دارم بنام محمّد که به دلیل موقعیت شغلی شاید سالی یکبار هم نبینمش اما وقتی او را میبینم دوست دارم بجای اینکه حرف بزنم بنشینم و فقط نگاهش کنم و بس...و دوستی دارم بنام سیاورشن. بارها و بارها بیپروا به خودش هم گفتهام که بینهایت دوستش دارم. علاقه من به او آنقدر شدید است که اگر چشمانم را هم بخواهد تقدیمش میکنم. خدا کند همیشه سالم بماند و برای چشمان من نفس بکشد...
امیدوارم درون قلب بزرگش جایی برای بودن داشته باشم.
جالب است بدانید در نوجوانی بدون اینکه یکدیگر را از قبل ببینیم ابتدا حدود دو سال قهر کردیم و بعد با هم آشنا شدیم! ... این هم یک آشناییست دیگر... البته از نوع پست مدرنش!
4- با نوشته هایم زندگی میکنم.
همیشه گفتهام. به نوشتههایم عشق میورزم. آنها مرا فریاد میزنند. مرا روی کاغذ میریزند و ذهنم را برای مخاطب نقاشی میکنند. و اگر کسی در حضور من به آنها بیاحترامی یا بیتوجهی کند عجیب بهدل میگیرم. واسارخو بشی!
5- من میگریم!
بدون شرح !
سلام.
خوندم و تو ذهنم تصویری از تو خلق کردم.
امیدوارم درصد اشتباهم پایین باشه.
سلام
امیدوار می مانیم !
تصویر دیگه ای ازت داشتم . مخصوصاْ در مورد فوتبال . خوش به حال ساورشن ......
سلام َ
تا حالا اینقدر جدی ندیده بودمت وقتی میگم دیدن فکر نکن که حتماْ باید تصویرتو بیبنم نه همون نوشته هات یعنی تصویر تو /این نظر منه ولی نوشتنت عالیه از دلت میاد وقتی داشتم میخوندم انگار روبرومی داری باهام حرف میزنی کاش من هم میتونستم لا اقل سیاه کنم کاغذی رو از زندگی از روزگار واز حال بگم و بنویسم تا خودمو از ابوذر خسته فراری بدم
موید باشی
بسیار جالب بود...ممنون
ادعا نمی کنم ولی چشمی خدا به من داده است ( به غیر از این دو که دیدی!) که درون آدم ها را می بیند. در همان برخورد اول بسیاری از ناگفته ها را می فهمم. ... خدا رحم کند همه بیچارگان را !!!
... خوش به حال من پیر!
سلام
اول ممنون که به من هم سر زدی
دوم اینکه فقط مطلب آخرت رو خوندم زیبا و با حال بود
سوم اینکه چون یه جورایی مثل خودم هستی شاید لینکت کردم آخه من هم از هیجان و انرژی آخرش می ترکم البته تا اون موقع چند نفر رو ترکوندم
چهارم باید برای لینک هک اجازه گرفت؟؟؟
پنجم خدا بیامرزه ناصر عبداللهی رو
ششم خش هوندی
هفتم یا علی مدد
هشتم لطف اتستن کاکا !
سلام
اعترافات جالبی بود. آرزوی موفقیت دارم برای شما و همه دوستان وهم استانی های عزیز.
وقت کردید سری به ما هم بزنید و اعترافات ما را هم ببینید.
و البته نظرات چراغی روشن است در راه پیشرفت ما و امثال ما. پس شما هم چراغی به ما هدیه کنید.
بدون شرح اش کلی بود
درست مثل نظر شما .
سپاس از حضورتان.
درود
زیبا ...همیشه برایم قابل تقدیر بوده اید ...نوشته هایی که برای همه ما بوی بودن می دهد....
موسی عزیز بسیار جالب و با احساس نوشتی.راستی چند وقتی نبودی
؟؟؟
با کلمات خوب بازی میکنی نوشته های قبلیت رو هم خوندم خوب بود. امیدوارم در زندگی هم خوب باشی.
.حضورتان دلگرمی صد چندان به من اهدا کرد . سپاسگذارم استاد
سلام جالب بود
راستی کسری اسم پسره!
خوب بود و مثل همیشه موسا وار بود. چیزایی بود که انتظارشو ازت داشتم و از همه تکان دهنده تر اعتراف به زیباترین و انسانی ترین بخش وجودت بود: من می گ ر ی م!
سلام
موسی جان اینها که تا حدودی قابل پیش بینی بود. یه چیزی بنویس که برای کسی قابل پیش بینی نباشه. باور کن من برای نوشتن این خصوصیات گوشه های تاریک ناخودآگاهم را گشته بودم. تا سلامی و دیداری شاید...
سلام
از اینکه به ما سر می زنید ممنون.
ما بروزیم و منتظر زیارت شما.
التماس دعا
یا علی
سلام موسا جان:
پوزش من را به خاطر تاخیرم بپذیر.تو دیگه بهتر از بقیه دوستان میدونی که مشغله من و .......
زیبا بود . نوشته ای پر از احساس.
ظاهرا تب شدیدی بین وبلاگ نویسان افتاده که همه اعتراف میکنند !!!
تقریبا شخصیتت همانی بود که همیشه انتظار داشتم.
پر احساس و پر انرژی و دوست داشتنی.
موفق و بهروز باشی....
و من هم
....
سلام من اعتراف کردم به خواب های که از من سرزده
سلام موسی جان
امیدوارم همیشه خوش باشی
چه بامزه.
و خوب هم میگریانی!!! به هنگام تلنگرهای ...!
برای اشکهایتان شرمنده ترینم بانو !